چند نامه کوتاه به همسر امام خميني(ره)
استادان اخلاق و معلم هاي عرفان وقتي درباره مراحل مختلف کمال انسان حرف مي زنند، يک نکته را تکرار مي کند: «آدمي که در مسير کمال باشد همه ابعاد روحي اش با هم رشد مي کند. کسي که آمار نماز و روزه مستحبي اش سربه فلک گذاشته، اما مردم از اخلاق و رفتارش شکايت دارند، يا تارک دنيا شده و ماه و خورشيدش سر سجاده اش طلوع و غروب مي کند، حتماً جايي از راه را اشتباهي پيچيده و به بيراهه رفته است» و توضيح مي دهند: «خداوند کمال مطلق است. هم قهر و جبرش در بالاترين حدود و اندازه است و هم مهرباني و لطفش. کسي که مي خواهد شبيه خدا باشد، بايد اين ويژگي را البته در مرتبه هاي انساني براي خودش ايجاد و حفظ کند».
سيد روح الله موسوي خميني فروردين ماه 1312 – يعني چهار سال بعد از ازدواج با خديجه ثقفي – عازم سفر حج مي شود. اما سفر حج آن سال ها مثل حالا نبود، جماعتي که قصد زيارت مي کردند بايد از دو، سه کشور مي گذشتند و مرکب سفر عوض مي کردند تا به سرزمين عربستان برسند.
روح الله که آن روزها سيدمصطفاي سه ساله را هم با همسرش در خانه داشت. پس از چند روز همراه کاروان به لبنان مي رسد؛ ساعت هايي را آنجا ماندگار مي شوند تا نوبت به قافله آنها برسد و با کشتي عازم عربستان شوند. در همين چند ساعت فرصتي دست مي دهد تا مسافر حج دستي به قلم برد و حال و احوالي از خانواده جويا شود. نامه اين طور آغاز مي شود:
«تصدقت شوم، الهي قربانت بروم. در اين مدت که مبتلاي به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم شد، متذکر شما هستم و صورت زيبايت در آينه قلبم منقوش است. عزيزم اميدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. حال من با هر شدتي باشد، مي گذرد ولي به هر حال تاکنون هر چه پيش آمده خوش بوده و الان در شهر زيباي بيروت هستم. حقيقتا جاي شما خالي است. فقط براي تماشاي شهر و دريا خيلي منظره خوش دارد. صد حيف که محبوب عزيزم همراه نيست که اين منظره عالي به دل بچسبد…»
ايام عمر و عزت مستدام.
تصدقت. قربانت. روح الله».
سيد روح الله زماني که اين نامه را مي نويسد، 33 ساله است. دو سال پيش از اين «مصباح الهدايه» را نوشته که هنوز از درخشان ترين کتاب هاي عرفان اسلامي است و دو سال پيشتر شرح دعاي سحر را تمام کرده که فهم دو، سه جمله آن هر سال ماه رمضاني را براي اهلش پر مي کند. مبارزه هاي سياسي و مقابله با طاغوت را پيش از ازدواج شروع کرده و اين روزها در نظر آيت الله بروجردي جايگاه ويژه اي دارد.
در عرفان، ايمان، فقه، سياست و جهاد به قدري پيشرفته که در ابتداي جواني از سرآمدان روزگار خودش شده و… حالا کسي نمي تواند ادعا کند اين جمله هاي عاشقانه از هيجان عشقي نوپا در نامه او جا گرفته است. معرفتي که از بابت آن شرح دعاي سحر روي کاغذ مي آيد، جايي براي هيجان زودگذر نمي گذارد. مي گذارد؟
تکرار اين همه مهرباني در نامه هاي حضرت روح الله به همسرش در سال ها و سفرهاي بعد اين وجه کمتر به چشم آمده شخصيت او را بيشتر روشن مي کند.
سال 1344، کار مبارزه امام (ره) با رژيم شاه بر سر قانون کاپيتولاسيون بالاگرفت و شاه ايشان را به ترکيه تبعيد کرد. اين بار نامه با پست ترکيه به ايران مي آيد:
«خدمت مخدره محترمه والده مصطفي سلام مي رساند. ان شاءالله شما به سلامت و سعادت به سر بريد. اينجانب بحمدالله سالم هستم. هيچ نگراني نداشته باشيد، فقط از اينکه از شما بي اطلاعم، قدري نگران هستم. اگر اين کاغذ رسيد، جواب را زودتر بنويسيد و بفرستيد.اگر جواب نوشتيد، تمام بچه ها به خط خودشان يکي، دو کلمه بنويسند. به متعلقه مصطفي سلام برسانيد، ايشان هم دو کلمه بنويسند…»
نشاني از نگراني دوره تبعيد در اين نامه مي بينيد؟
با همه محدوديت ها و همه فشاري که روي شخص امام (ره) و خانواده هست، هر هفت، هشت روز يک بار براي خانواده نامه مي نويسد و هر بار هم کوتاه اما نغز و دقيق. سفارش ايشان به اينکه هر يک از افراد خانواده با خط خود چند کلمه اي در نامه بنويسند، تقريبا هر بار در نامه ها تکرار مي شود و چه به دل مي نشيند. همه کارهاي سياسي و عبادت و جهاد و نوشتن کتاب هاي ارزشمند و حتي برنامه ريزي براي يک انقلاب، ذره اي از نقش پدرانه امام (ره) براي خانواده کم نکرده است. از راه دور محبت پدرانه را با جمله هاي ساده به دل فرزندانش مي رساند. خودتان را جاي کسي بگذاريد که پدرش از راه دور براي ديدن دستخط او بي تابي مي کند و تا آن را نبيند، دلش آرام نمي گيرد. که هستيد و خوبيد و سالميد. آن وقت ببينيد چطور وجودتان از صميميت پدرانه لبريز مي شود، از همان راه دور.
یک نظر
تعقيب: یک عاشقانه آرام - قسمت دوم | آموزش،آپلود و گالری عکس ساقی