همين زمين كه رويش راه مىرويد، در ظاهرش شعور و نطقى نيست، ليكن باطنش مؤمن و كافر را مىشناسد !
نشنيدهايد كه زمين در سه وقت از دست سه طايفه ناله مىكند؟
1) وقتى كه خون مظلومى روى آن ريخته شود.
2) وقتى كه آب زنا ريخته شود.
3) وقتى كه كسى از طلوع فجر تا طلوع آفتاب بخوابد و بلند نشود دو ركعت نماز صبح را بخواند(1) .
در روايت دارد وقتى كه جنازه مؤمن را در قبر مىگذارند و مىروند، قبر(خود زمين) سخن مىگويد ! ملكوت قبر به مؤمن مىگويد: آى مؤمن! تو روى من راه مىرفتى، من افتخار مىكردم كه روى من بندگى خدا مىكردى و من را شاد مىكردى. مىگفتم چه وقت مىآئى در شكم من كه تلافى كنم؟ الان موقع تلافى من است! ملكوت قبر تا چشم كار مىكند، وسعت پيدا مىكند مدالبصر و اگر به عكسش تارك الصلوة باشد، ملكوت قبرش مىگويد: روى من راه مىرفتى، از دست تو نالهها داشتم، حالا موقع تلافى كردن است، چنان ملكوت قبر تنگ مىشود، مثل ميخى كه در ديوار مىكوبند، چقدر در فشار است؟! اين بدبخت هم در فشار است(2) .
پی نوشت ها:
1) ما شكت الارض الى الله بمثل شكايتها من صب الدم الحرام و من ماء غسل الزنا و من النوم بين الطلوعين عليها.
لئالى الاخبار، جلد 5، ص 194، س 14.
2) بحارالانوار، جلد 6، ص 218، حديث 13.