تنهایی

تراژدی این نیست که تنها باشی ، بلکه این است که نتوانی تنها باشی.

لذت دنیا

لذت دنیا داشتن کسی است که دوست داشتنش حواسی برای آدم نمی گذارد.

من را زمین بگذار

همانقدر که زن را باید فهمید
مرد را هم باید درک کرد
همانقدر که زن بودن می خواهد
مرد هم اطمینان می خواهد
همانقدر که باید قربان صدقه ی رویِ ماهِ بی آرایشِ زن رفت
باید فدایِ خستگی هایِ مرد هم شد
همانقدر که باید بی حوصلگی هایِ زن را طاقت آورد
کلافگی هایِ مرد را باید فهمید
این
– من –
را زمین بگذار !
– ما –
که شدی
دیگر زن بودن و مرد بودن نیست که نمایان است
این – ما – معنا دارد
اینکه تا کجا زنانگی هایت را به پایِ مردت بریزی
اینکه تا چه حد مردانه بانویِ خانه ات را بپرستی
همانقدر که پشتِ فریادها و بغض هایِ یک زن دلتنگی نمایان است
پشتِ سکوت و بی تفاوتیِ مرد هم بی تابی نمایان
تمامِ کاسه کوزه ها را به پایِ اخمِ مردت نشکن دخترک
مردها گاهی اخمشان هزار معنا دارد غیر از آنچه که در خیالِ تو می گذرد
مردِ قصه؛ مردانه پایِ بهانه هایش به ایست
ما زن ها وقتی تمامِ خود را در یک چهار دیواری با تو تقسیم می کنیم
دنیا را هم که بیاورند بگذارند جلویِ چشممان
تنها تو را می بینیم
تنها تو را می خواهیم
همانقدر که زن باید باشد
مرد هم باید باشد
اینجا من نیست؛ تو نیست
همه اش
می شود
مــــــــــــــــــــا

سردی هوا

شنیــده بودم که خاک سرد است!
ایـــن روزها اما انــــــــــــــــــــــگار آنقـــدر هوا ســـرد است،
که زنــده زنــده فراموش می کنیــم یکدیگـــر را…!!!

حال من

حالـَـــــــــم را
وَقتــــــــــــي
ميفَهمــــــي کِه
هيچـــــــــکَس
حالَـــــــــت را
نميـــــــــفهمَد…

لبخند دروغین

“لبخندم” بزرگ ترین دروغ دنیاست ..
وقتی که “تو نیستی” …

دوست

بهار عشق را هرگز خزان نیست ** خزان را در دل عاشق مکان نیست
شود فانی هر آنچه در جهان است ** به غیر از دوست چیزی جاودان نیست…

بی تو

اينجا مهم نيست کجاست، بي تو همه جا دور دست است!

بهای تو

یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست * نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم

یوسف من

دیدی ای حافظ که کنعان دلم بی ماه شد
عاقبت اشک غم و کوه امیدم آب شد
گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی
یوسف من تاقیامت همنشین چاه شد